
امشب به خدا بی سرو سامان حسینم
خون گریه کنم دست به دامان حسینم
یارب دل دشمن حسین شاد نگردد
تا مست دو چشمان درافشان حسینم
عباس جوان یاور شاهنشه دین گفت
از روز ازل ساقی طفلان حسینم
گر دست رود دیده فدای تو برادر
بی دست و سرو چشم به قربان حسینم
ای اب روان شرم بدار از رخ زهرا
من قصه ی تلخ لب عطشان حسینم
گر دل برود در پی جانم چه کنم من
امشب به خدا بی سرو سامان حسینم